اورمزد و فروردین ماه ،۱ فروردین

«خواجه پیروز» یا واژه ی معرب «حاجی فیروز» ، از باورهای زیبای گره خورده با نوروز است که ریشه ای بسیار کهن در این سرزمین دارد. خواجه پیروز ، نامش گواه پیروزی و عنوانش نشان بزرگواری و سروری ست. چهره ی سیاه شده ی خواجه پیروز دلیل بازگشت او از جهان مردگان و نیز نماد سیاهی زمستان است و لباس سرخ او هم نماد سرخی آتش و آمدن گرما و نیز نماد سرخی گلها و طبیعت زیبای نوروزی است. شادی و پایکوبی او هم به خاطر پیروزی بهار و باز زایی طبیعت و زایشها و رویشها ی نوروزی است.

خانواده های زرتشتی سه سینی از سبزه به نماد  پندار نیک ،گفتار نیک،کردار نیک بر خوان (سفره هفت سین) مینهند تا موجب فراوانی در سال نو شود . رنگ سبز آن رنگ ملی ایرانیان و نماد امرداد (فرشته) می باشد. سمنو که نماد خوبی برای زایش و باروری گیاهان توسط فروهر هاست. سنجد، بو وشکوفه آن سرچشمه دلدادگی است. سماق چاشنی زندگی ،سیر و سرکه برای گند زدایی و پاکیزگی می باشد. آب نماد خورداد سیب سرخ نماد سپندارمزد . سکه نمادی از شهریور می باشد. کتاب اوستا نماد اهورا مزدا ،آفرینگان (شمع دان) نماد اردیبهشت ،شیر و تخم مرغ نماد وهمن ، آینه ،نان،پنیر،سبزی،نقل،شیرینی و آجیل و جز آن بر خوان می نهند که همگی نمادی از داده های اهورایی می باشد.

نوروز از نخستین روز بهار برابر با روز اورمزد و فروردین ماه از سالنمای باستانی آغاز و بنا بر روایات در روزگار باستان یک ماه طول می کشید و امروزه تا سیزده روز ادامه دارد.نوروز بزرگترین ملی ایرانیان است که از روزگاران بسیار دور  برای ما به یادگار مانده است  و بنیاد آن رابه جمشید شاه پیشدادی نسبت میدهند وحتی امروز این بنام نوروز جمشیدی شهرت دارد. گویند به دوران جمشید شاه، سرما و طوفان بزرگ، ایرانویچ () را فرا می گیرد و در پایان سه سال درآغاز بهار سرما و طوفان به پایان می رسد وبه شادی آن جشنی بزرگ برپا می شود که نوروز می نامند.

حکیم عمر خیام در نوروز نامه درباره این چنین مینویسد: سبب نام نهادن نوروز ازآن بوده است که آفتاب در هر ۳۶۵ شبانه روز و ربعی به اول دقیقه حمل باز آید و چون جمشید شاه آن روز را دریافت ،نوروز نام نهاد و بزرگی برپا کرد و مردم نیز از وی پیروی نمودند.

 

 




تاریخ: جمعه 16 تير 1391برچسب:,
ارسال توسط علی قادری

تمرکزگرایی دولت تغییرات مهمی در تجارت آن دوره ایجاد کرد، علاوه بر آن استقلال شهرهای کاروانی سوریه و بین‌النهرین نیز از بین رفت. عموما بازرگانی تحت حکومت همراه با سلسله مراتب قانونی، به خوبی سازماندهی شده بود.

sasanians  404566 XHnthTyC5 تجارت در دوره ساسانیان | تاریخ ما Tarikhema.ir



ادامه مطلب...
تاریخ: جمعه 16 تير 1391برچسب:,
ارسال توسط علی قادری

 

یک‌ تذکر
در اینجا روایت‌ آقای‌ بوزانی‌ ‌ و ادبیات‌ فارسی‌ دانشگاه‌ ناپل‌ را که‌ تحت‌ عنوان‌ «اندیشه‌ ایرانی‌ قبل‌ از ‌» به‌ رشته‌ تحریر درآمده‌ و توسط‌ آقای‌ کامران‌ فانی‌ ‌ شده‌ و توسط‌ مرکز نشر دانشگاهی‌ در کسوت‌ کتاب‌ «تاریخ‌ ‌ در ‌» چاپ‌ گردیده‌ ارائه‌ می‌نماییم‌. خواننده‌ محترم‌ خیلی‌ زود متوجه‌ ضعف‌ این‌ اثر (در مقایسه‌ با محققانی‌ همچون‌ هاشم‌ رضی‌) می‌شود، لکن‌ درج‌ این‌ نوشتار را در اینجا از آن‌ جهت‌ که‌ در زمره‌ دروس‌ دانشجویان‌ قرار دارد، لازم‌ دانستیم‌.

درآمد
۱۱-۱- به‌ دست‌ دادن‌ طرح‌ مختصری‌ از اندیشه‌ی‌ فلسفی‌ ‌ قبل‌ از ‌، امری‌ هم‌ ‌ و هم‌ دشوار است‌ – دشوار بدین‌ معنا که‌ متونی‌ که‌ این‌ بررسی‌ باید بر آن‌ متکی‌ باشد به‌ مفهوم‌ دقیق‌ کلمه‌ فلسفی‌ نیستند، بلکه‌ در واقع‌ کلامی‌ و حتی‌ گاهی‌ اساطیری‌اند، و ناگزیر باید با گونه‌ای‌ تأویل‌ و تفسیر شخصی‌، از دل‌ این‌ ‌، لب‌ فلسفی‌ آن‌ را بیرون‌ کشید و اندیشه‌های‌ آن‌ را به‌ ‌ فلسفی‌ جدید برگرداند؛ و ‌ بدین‌ معنا که‌ در این‌ کار تأویل‌ و تفسیر تازه‌، می‌توان‌ راه‌حلهای‌ مسائل‌ بسیار پیچیده‌ی‌ تاریخی‌ را که‌ فقه‌اللغه‌ ایرانی‌ پیش‌ نهاده‌ است‌، یکسره‌ نادیده‌ گرفت‌ و از آنها چشم‌ پوشید. به‌ گمان‌ ما، تأویل‌ فلسفی‌ جدید از ‌ مزدایی‌ را می‌توان‌ صرفاً بر پایه‌ی‌ تنها شکل‌ مشخص‌ و مدوّن‌ آیین‌ مزدیستا که‌ اینک‌ می‌شناسیم‌، یعنی‌ مزدیسنای‌ کتابهای‌ پهلوی‌ دوره‌ ساسانی‌ و اوایل‌ اسلام‌، نهاد.



ادامه مطلب...
تاریخ: جمعه 16 تير 1391برچسب:,
ارسال توسط علی قادری

«لالایی» نخستین پیمان آهنگین و شاعرانه ای است که میان مادر و کودک بسته می شود. رشته ای است، نامریی که از لب های مادر تا گوش های کودک می پوید و تاثیر جادویی آن خواب ژرف و آرامی است که کودک را فرا می گیرد. رشته ای که حامل آرمان ها و آرزوهای صادقانه و بی وسواس مادر است و تکان های دمادم گاهواره بر آن رنگی از توازن و تکرار می زند. و این آرزوها آنچنان بی تشویش و ساده بیان می شوند که ذهن شنونده در اینکه آنها آرزو هستند یا واقعیت، بی تصمیم و سرگردان می ماند. انگار که مادر با تمامی قلبش می خواهد که بشود و می شود و حتا گاه خدا هم در برابر این شدن درمی ماند.

«لالایی»ها در حقیقت ادبیات شفاهی هر سرزمینی هستند، چرا که هیچ مادری آنها را از روی نوشته نمی خواند و همه ی مادران بی آنکه بدانند از کجا و چگونه، آنها را می دانند. انگار دانستن لالایی و لحن ویژه ی آن – از روز نخست – برای روان زن تدارک دیده شده.
زن اگر مادر باشد یا نباشد، لالایی و لحن زمزمه ی آن را بلد است و اگر زنی که مادر نیست در خواندن آنها درنگ می کند، برای این است که بهانه ی اصلی خواندن را فراهم نمی بیند، اما بی گمان اگر همان زن بر گاهواره ی کودکی بنشیند، بی داشتن تجربه ی قبلی، بدون اینکه از زمینه ی شعر و آهنگ خارج شود، آنها را به کمال زمزمه می کند. گوِیی که روان مادرانه از همان آغاز کودکی به زن حکم می کند که گوشه ای از ذهنش را برای فراگیری این ترانه های ساده، سفید بگذارد. شاید بتوان گفت که لالایی ها طیف های رنگارنگی از آرزوها، گلایه ها و نیایش های معصومانه ی مادرانه هستند که سینه به سینه و دهان به دهان از نسل های پیشین گذشته تا به امروزیان رسیده و هنوز هم که هنوز است، طراوت و تازگی خود را حفظ کرده اند، بگونه ای که تا کنون هیچ ترانه ی دیگری نتوانسته جایشان را بگیرد.



ادامه مطلب...
تاریخ: جمعه 16 تير 1391برچسب:,
ارسال توسط علی قادری

دو خاندان ساسانی و صفوی را میتوان از دو نظر با یکدیگـر مقایسه کرد: تأسیس حکـومتی یکپارچه و فراگیر در روزگاری که مرکزیتی نیرومند بود و توجه به اهرم مذهب. با این که کمی باید در به کار بردن اصطلاح ملوک الطوایفی ( شبه فدرال ) محتاط بود، در دوره ی اشکـانی دخالت و نظارت مرکـزیت شاهنشاهی در کارهای استان ها یا ساتراپی ها به مراتب کمتر از دوره های پیش بود و کشور کم و بیش به صورت ملوک الطوایفی یا به تعریفی دیگر فدراتیو، ولی بسیار گسیخته اداره میشد. از دور که مینگریم، با همه ی بالندگی آغاز کار اشکانیان به رستاخیزی ملی میـمانست، با این که اشکانیان بیش از دو برابر هخامنشیـان فرمان راندند، هرگز نتوانستند هخامنشی را از نظر سازمان اداری و نظامی و اعتبار ملی و جهانی بازبیـابند. به این ترتیب، با گذشت حدود نیم هزاره از فرمان راندن هخامنشیان، در ذهن کُند آن روزگارانِ کم حافظه، همه چـیز به آرامی دگـرگـون شده و ریخت و هنجاری کاملاً متفاوت یافته بود.

پس از اسکندر و اسکندریان، دگرگونی در کرانه های شرقی و غربی نیز یکپارچگی کشور و روابط برون مرزی را تحت تأثـیر قرار داده بود. اگر کـوچندگـان یونانی و قوم های همراهشان به شرق کـشور و قـلمرو افغانـستان امـروزی هنجاری متفاوت داده بودند، رومیان در غرب نه تنها جای یونانیان را گرفته بودند، آنان را به کلی از ذهن منطقه پاک کرده بودند. حتی با نقشی که رومیان در منطقه ارمنستان و آسیای مقدم و میانرودان یافته بودند، به رغم مواج بودن مرزها، ایرانیان را برای نخستین بار تقریباً در مـرزهای طبیعی خود متوقف کـرده بودند و میـانـرودان که در زمان هخـامـنشیـان بخشی حـساس و تعیین کـننده از شـاهنشـاهی بود تقریباً از دست رفته بود.

 

 



ادامه مطلب...
تاریخ: جمعه 16 تير 1391برچسب:,
ارسال توسط علی قادری

پیداست که با فرمانروایی اقتصاد وارد مرحلۀ نوین و جهانی خود شد، که تا فروپاشی حکومت ساسانیان، روند همگانی آن کم و بیش دست نخورده ماند. گشودن ، کشور ثروتمندی که مردمش به متکبران ضرب سکه شهرت داشتند و گشودن ، یکی از معدود باراندازها و بازارهای کهن بین المللی، را از سِند تا مدیترانه، به بزرگترین مرکز اقتصادی جهان باستان تبدیل کرده بود. این گسترۀ بزرگ داد و ستد، با سه مرکزیت ، و و در کنار این سه، مرکزیت های بزرگی مانند اورشلیم و سارد، ناگزیر از برخورداری از شبکه های مالی بزرگی بود، که بتواند پاسخگوی آن همه تحرکی باشند، که یک شبه به دست پدید آمده بود.

شاید شگفت انگیز باشد، که این نظام تازه، از بانکی تقریباً مانند بانکهای امروز برخوردار بوده است.

کهن ترین بانک شناخته شده در ایران در زمان ، بع بانک « اِگیبی و پسران » مشهور بود. با بنیانگذاری شاهنشاهی هخامنشی و جهانگشایی و برقراری آرامش و امنیت در آبادی ها و راه ها و همچنین آغاز رونق نقش سکه، شبه بانکداری نیز، که از هزارۀ دوم پیش از میلاد در میانرودان تا حدودی شناخته شده بود، وارد مرحلۀ نوینی شد. معمولاً کارهای مالی را معبدها به عهده داشتند، ولی از اواخر سدۀ ۷ پیش از میلاد، که با فروپاشی یا ضعف حکومت های میانرودان، معبدها توانایی پرداختن به کارهای مالی را از دست دادند، این شبه بانکها شکل جدی تری پیدا کردند. این بانکها نخست فقط وام میدادند و برای وام، گروی قابل توجهی، مانند زمین کشاورزی یا کارگر برای بهره برداری و بهره کشی، در اختیار بانک قرار میگرفت.



ادامه مطلب...
تاریخ: جمعه 16 تير 1391برچسب:,
ارسال توسط علی قادری

جشنهای ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی ایران پهلوی نام مجموعه ‌هایی است که به مناسبت دو هزار و پانصد سال تاریخ مدون شاهنشاهی ایران و در زمان سلطنت محمدرضا شاه پهلوی از تاریخ ۱۲ تا ۱۶ اکتبر ۱۹۷۱ (برابر با ۲۰ تا ۲۴ مهر ۱۳۵۰) در برگزار شد. در این ‌ها، سران حکومتی و پادشاهان ۶۹ کشور جهان شرکت کردند و تمدن و تاریخ کهن ایران را ارج نهادند.

مهمان های خارجی عبارت بودند از : ۲۰ پادشاه و امیر، ۵ شهبانو، ۲۱ شاهزاده، ۱۶ رییس جمهور، ۳ نخست‌وزیر، ۴ معاون رییس جمهور و ۶۹ وزیر خارجه از ۶۹ کشور در مراسم شرکت کردند.

iran jashn iran  P jashn2500sale 1 تصاویر جشن های 2500 ساله  | تاریخ ما Tarikhema.ir

آرامگاه هخامنشی در اواخر دوره قاجاریه در پاسارگاد شیراز



ادامه مطلب...
تاریخ: جمعه 16 تير 1391برچسب:,
ارسال توسط علی قادری

سیزدهمین روز از هر ماه تیر یا تشتر نام دارد . در باور ایرانیان پیش از اشو زرتشت تشترایزد باران است و ایرانیان باستان از بامداد روز تیر از ماه فروردین سفره نوروزی را بر می چیدند و سبزه ها را با خود بر می داشتند و به دشت و صحرا میبردند  وبه آب روان میسپاردند و با نیایش به درگاه اهورا مزدا آرزوی بارش باران و سالی پر از فراوانی و شادی می نمودند . شاید ناخجستگی روز سیزده در نزد ایرانیان باستان درآن باشد که در روز تیر سیزدهمین روز از ماه تیر آرش قهرمان ایرانی، در حالی صلح را در برقرار میسازد که جان خود را فدای آزادی می سازد.




تاریخ: جمعه 16 تير 1391برچسب:,
ارسال توسط علی قادری

اسفندگان (سپندارمذگان) یکی از ‌های ایرانی است که در روز ۲۹ بهمن برگزار می‌شود. ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه آورده‌است که ایرانیان باستان روز پنجم را روز بزرگداشت زن و زمین می‌دانستند. اگرچه منابع کهن از جمله ابوریحان این جشن را در روز پنجم ذکر کرده‌اند. ولی با توجه به تغییر ساختار تقویم ایرانی در زمان خیام که پس از ابوریحان میزیست، و سی و یک روزه شدن شش ماه نخست سال در گاهشماری ایرانی، تاریخ ذکر شده در منابع کهن را باید به روز رسانی کرد. امروز بعضی زرتشتیان آنرا در روز (سپندارمذ – پنجمین روز) از ماه (سپندارمذ) برابر با بیست و نهم بهمن در گاهشماری خورشیدی امروزین برگزار میکنند. اما موبد نیکنام برگزاری جشن‌ها با استفاده از گاهشماری‌های سنتی با ماه‌های ۳۰ روزه را بی‌توجهی به دانش نجوم و دستاوردهای خیام و موجب ناهماهنگی‌ در جشن‌ها دانسته و لزوم توجه به گاهشماری ملی و رسمی با ماه‌های ۳۱ روزه را یادآور شده است. [۱]

بسیاری از پژوهشگران ایران شناس از جمله استادان ابراهیم پور داود، جلیل دوستخواه، رضا مرادی غیاث آبادی، جلال خالقی مطلق و زمان درست این جشن را پنجم می‌دانند و ابداعات جدید در انتقال آن به ۲۹ بهمن را نادرست می‌انگارند. (بنگرید به فهرست منابع و پیوند ها در پایین همین صفحه).

استاد ابراهیم پورداود در سال ۱۳۴۱ خورشیدی، روز پنجم اسفند و جشن اسفندگان را به عنوان «روز پرستار» پیشنهاد داد که پذیرفته شد و در تقویم رسمی نیز ثبت گردید. ایشان خود در این باره نوشته‌اند: “در میان جشن‌های بزرگ ایران باستان، سپندارمذگان جشنی است در پنجمین روز از اسفندماه. همین روز شایسته و برازنده است که جشن پرستاران میهن ما باشد”. (پورداود، ابراهیم، مجموعه مقالات آناهیتا، انتشارات دانشگاه تهران، تهران، ۱۳۴۲، ص ۱۶۵).



ادامه مطلب...
تاریخ: جمعه 16 تير 1391برچسب:,
ارسال توسط علی قادری

الف- اوره لیا ویکتورینا (Aurelia victorian)

در اوره لیا مادر اسلحه می‌خوانند. اوره لیا لژیون‌های رومی را فرماندهی می‌کرد و امپراطورها را برای حکومت به انتخاب می‌نمود.

ب- کله لی (clelie)

در سال ۵۰۷ کله‌ لی که دختری از اهالی روم بود. به اترسک‌ها (Etruspues) که پورسنا(Porsenna) نامیده می‌شد، گروگان داده شده بود. پورسنا شهر رم را از قله ژانیکول (janicule) به منظور برقراری مجدد سلطنت تارکن‌ها(Tarpuins) تهدید می‌کرد. بایستی توجه داشت که هفتمین و یا آخرین روم بنام تارکن بزرگ که با استبداد و خشونت بی‌اندازه سلطنت کرده بود، بوسیله برتوسBrutusاز حکومت بر کنار گردیده بود. کله‌ لی برای اینکه برای اینکه رم را متوجه این خطر سازد از نزد پورسنا سواره به طرف روم فرار کرد و از رودخانه تیبر Tibre گذشت و وارد روم گردید. کنسول روم بنام والریوس (Valerius) که از شجاعت او متحیر شده بود، او را دو مرتبه به علت اینکه گروگان بود، به نزد پورسنا بازگردانید. با اینکه کله‌ لی یک نبود ولی عمل متهورانه‌اش سبب شد که بین طرفین صلح برقرار شود و رومن‌ها برای این عمل قهرمانی او یک احترام استثنائی قائل شدند و مجسمه او را در حالیکه سورا اسبی بود در قلعه راه مقدس (La voie sacree) قرار داده و ستایش کردند.

پ- سه وینا اولپیا (Seveina Ulpia)

سه وینا اولپیا امپراطوری رم اوره لی ین (Aureline در شرح حال زنوبی ملکه پالمیر ذکر گردید) در تمام لشکرکشی‌هائی که شوهرش به نقاط مختلف کرد او را همراهی نمود و در مواقع جنگ در کنار شوهرش جنگید. در یکی از جنگ‌های بین اوره لین و پالمیری‌ها، با ملکه زنوبی روبرو گردید.




تاریخ: جمعه 16 تير 1391برچسب:,
ارسال توسط علی قادری

بو آدیسه (Boadicee یا Boudiecca یا Bodicca)

بریتانیای کبیر نیز هنگامی که بنام برتانی نامیده می‌شد. مشهور بخود دیده است. یکی از آنها زنی بنام بو آدیسه می‌باشد.

بو آدیسه پادشاه اینها (Icenes) بنام پرزیوتاگ (Prasutogue 51 ساله) در عصر استیلای ‌ها بر برتانی بود.

در هنگامی مرگ اختیارات حقوقی خود را بشرطی به نرون (Neron68 تا ۵۴ میلادی) واگذار نمود که زنش بو آدیسه به عنوان ملکه جانشین او گردد. پرزیوتاگ امیدوار بود که باین ترتیب مانع اشغال کشورش بوسیله ارتش‌های رومن‌ها شود. ولی نرون نه تنها بشرط مزبور اعتنا ننمود و نه فقط ملکه را تحت حمایت خود نگرفت، بلکه او را در میان سربازان خود رها نمود که مورد اهانت قرار گیرد هنگامی‌که بو آدیسه را با شلاق می‌زدند، بچشم خود دیدند که دو او را رومن‌‌ها مورد تجاوز قرار داده‌اند.

با رسیدن این خبرهای نفرت‌انگیز افراد ملتی که مورد بی‌احترامی قرار گرفته بود، بپا خاستند و یک ارتش ۱۲۰ هزار نفری تحت فرماندهی بو آدیسه کلنی رومن‌ها را بنام کومالودونوم (Comaludunum) گرفته، لژیون نهم را شکست داده و لوندی نیوم (Londinium) و ورولامیوم (Verulamium) را اشغال نمودند و بنا به‌گفته‌ی تاسیت (Taciteمورخ لاتن ۵۵ تا ۱۲۰ بعد از میلاد) هفتاد هزار رومن و یا متفقین آنها را خفه کردند.

ولی کنسول رم بنام سوان تونیوس (Suentonius Paullinus) با عده تازه نفسی به برتانی مراجعت کرد و بو آدیسه شکست خورد و او را در یکی از جنگ‌ها کشته یافتند و بنا به روایت دیگری او خود را مسموم نمود. او نیز در همان موقع، در حالیکه می‌گفتند تلخی این زهر کمتر از تلخی ظلم و شقاوت می‌باشد خود را مسموم نمودند.

منبع:کتابخانه تاریخ ما




تاریخ: جمعه 16 تير 1391برچسب:,
ارسال توسط علی قادری

وله دا (Velleda) اسطوره آلمانی

در آلمان وله‌دا که از اقوام بروک‌ ترها (Bructeres) یا وستفالی (Vespasien) است، به پیغمبر مشهور می‌باشد.

در زمان و سپازین (Vespasien از ۶۹ تا ۷۹ میلادی) اهالی رن (Rhin) حقیقتاً او را مانند پیغمبری می‌پرستیدند.

در سال ۷۰ هنگام طغیان هلندی‌ها این زن در کنار سیوی لیس Civilis رئیس باتاوها ( s Bataveeقسمتی از آلمانی‌ها که از زمان سزار در هلند کنونی ساکن بودند) و در شکست لژیون‌های مومیوس لوپوگوسMummius Lupereusدر کشور کلووها (Cleves واقع در پروس) شرکت نمود.

ابتدا در همه جا موفقیت بدست آمد، ولی بعد که گلواها متفقین خود را رها کردند دوره عدم موفقیت او شروع شد. با آنکه سی وی لیس با رومن‌ها قرار داد صلح بست، ولی وله دا (Velleda) یک تنه جنگ را ادامه داد. در این موقع اشخاصی که تابع او بودند چون به علت جنگ تلفات زیادی داده و برای ادامه دفاع در خود توانائی لازم را حس نمی‌کردند، او را رها نموده و تسلیم دشمن کردند. وله‌دا سبب شهرت و پیروزی دومی سین (Domitien امپراطور رم و پسر و سپازین) شد و در هنگام اسارت در رم درگذشت. وله دا قهرمان کتاب مارتیر Martyrsشاتوبری یان Chateaubriand نویسنده فرانسوی می‌باشد.

منبع:کتابخانه تاریخ ما




تاریخ: جمعه 16 تير 1391برچسب:,
ارسال توسط علی قادری

ملکه تومی ریس (thomyris) ملکه‌ی سیت‌ها (scythes):

ملکه تومی ریس در شش قرن قبل از میلاد، معاصر زندگی می‌کرد، گفته می‌شود چون پسرش بدست کشته شده بود برای گرفتن انتقام در راس یک ارتش بجنگ علیه پادشاه ایران کبیر پرداخت.

اگر از قسمت اخیر آنکه جز چیز دیگری نمی‌باشد صرفنظر نمائیم می‌توان حدس زد که تومی ریس یک سردار جنگی بوده است که لااقل در مقابل آنچنان مقاومتی نموده، که اثر آن در باقی مانده است.




تاریخ: جمعه 16 تير 1391برچسب:,
ارسال توسط علی قادری

یونانی‌ها همیشه به شجاعت و شهامت و بی‌باکی ‌ها در جنگ‌ها اذعان داشته و این صفات را در همواره مورد تقدیر و تحسین قرار داده‌اند.

الف- آتنه

(Atene یا Atenaدر نزد رومی‌ها بنام Minerve) به طور مثال آتنه از فرق زئوس (Zeus خدای خدایان یا ژوپیترJupiterدر نزد رومی‌ها) بر اثر ضربه‌ی تبری به صورت دختری مسلح بیرون جست. وی از یک طرف الهه هوش و فراست و از طرف دیگر یک الهه جنگجو می‌باشد که مردان را در جنگ‌ها رهبری می‌نماید. همواره نقش مهمی در جنگ با غول‌ها به عهده دارد. در آتن او را ربت النوع عقل می‌دانستند. با اینکه الهه جنگ بود ربت النوع صلح نیز محسوب می‌شد و اغلب شهرهای او را حامی و سرپرست خود می‌دانستند. آتنه همیشه با نیزه‌، سپر، کلاه خود و زره مسلح و دارای قامتی افراخته و ظاهری آرام و موقر و متین و در عین حال زیبا بود.

ب-

(Artemisنظیر Diane ایتالیائی و لاتن است) لتو (Leto یا Latona) و زئوس بود.

همیشه باکره و جوان ماند و نمونه‌ی یک سرکش و نافرمان بود که فقط به شکار اظهار تمایل می‌کرد و همیشه مسلح به کمان بود.

قدما آرتمیس را تجسمی از ماه می‌دانستند که در کوهستان‌ها سرگردان بود و برادر او آپولون (Apolon) را هم تجسمی از خورشید می‌پنداشتند. آرتمیس را معمولاً حامی آمازون‌ها که نظیر خود او جنگجو و علاقه مند به شکار و مانند او آزاد ازقید مرد بودند، می‌دانستند.



ادامه مطلب...
تاریخ: جمعه 16 تير 1391برچسب:,
ارسال توسط علی قادری

بر حسب گفته دیودور دو سیسیل  در حدود دوهزار سال قبل از میلاد و به عقیده هردوت فقط ۸۰۰ سال قبل از میلاد می‌زیسته است. گفته می‌شود که از یک بشر و یک الهه بنام درکتو (derkto) متولد شد، که او را در صحرا رها کردند و بوسیله چوپانی بنام سیمیوس (simios) یافت شد.

ابتدا همسر افسری از اهالی نینوا ( پایتخت دولت آسوری در کنار دجله) یا حاکم سوریه بنام اومنس  شد، که حاکم مزبور سمیرامیس را در هنگام لشکر کشی به باکتریان همراه برد واو را در جنگ شرکت داد و در هنگام تصرف bactres (منطقه شمال شرقی ایران قدیم ) سمیرامیس آن چنان از خود شجاعت و لیاقت نشان داد که باکتر بزودی تسخیر گردید و به همین علت مورد توجه پادشاه قرار گرفت و پادشاه او را به همسری خود برگزید.

سمیرامیس بی‌اندازه جاه‌طلب بود و به علت همین جاه‌طلبی شوهر تازه خود یعنی پادشاه را کشت که خود به تنهایی مالک تاج و تخت آسوری‌ها گردد. در این هنگام بود که نبوغ ذاتی او ظاهر گردید. احتمالاً نام پادشاه آسوری شمشی آداب پنجم ( ۸۱۰- ۸۲۳ قبل از میلاد) بود و اسم آسوری سمیرامیس بنام سامورامات  بوده که بنام پسر کوچکش آداد- نی ناری سوم  سلطنت نموده است. سمیرامیس سرزمین‌های مردابی اطراف رود خانه را با انجام عملیات عظیم و فوق‌التصور خشک نمود و زیباترین شهر را بنام بابل با کاخ‌های عالی و باغ‌های معلق در آنجا بنا نهاد، که یکی از عجایب هفتگانه عالم شد.

فتوحات او با شکستی که در کنار رودخانه سند خورد متوقف گردید و به علت غرور زیادی که داشت نتوانست این شکست را تحمل کند و از سلطنت به نفع پسرش نی‌نیاش صرف‌نظر نمود. سمیرامیس بعد از ۴۲ سال سلطنت پرافتخار از دنیا ناپدید شد. و بنا بگفته ‌، به شکل کبوتری به‌آسمان پرواز نمود. (کلمه semiramis در زبان آسوری به معنی کبوتر است) .




تاریخ: جمعه 16 تير 1391برچسب:,
ارسال توسط علی قادری

زنوبی ملکه مشهور پالمیر (واقع در ) بود. شوهر دوم او بنام اوده‌نات  رئیس طوایف صحرایی پالمیر بود. در هنگام جنگ در مقابل شاهپور اول پادشاه ساسانی امور جنگی و هدایت آن را بین خود و شوهرش تقسیم نمود. به علت حس جاه طلبی که در او وجود داشت، احتمالاً شوهرش بر اثر تحریک او کشته شد و او بنام پسرش وابالات عهده‌دار امور حکومت گردید و در سال ۲۶۷ میلادی عنوان ملکه شرق را پیدا نمود. بدون اینکه از روم اطاعت نماید قلمرو خود را از یک طرف تا حدود فرات و از طرف دیگر به مدیترانه توسعه داد. سوریه را تسخیر و حتی مصر و قسمتی از آسیای صغیر را به تصرف خود درآورد. در عین حال اشتغال به امور فرهنگی را نیز از نظر دور نداشت. آداب و رسوم عرب را با فرهنگ یونانی و علوم نظامی رومی مخلوط نمود. دربار او محل ملاقات شعرا و فلاسفه و پناهگاهی برای مسیحیانی که مورد ظلم در نقاط دیگر قرار می‌گرفتند، گردید و در مدت کوتاه حکومت خود پالمیر را به صورت پایتخت شرق در آورد. به‌طوری‌که قبلاً نیز اشاره شد چون نمی‌خواست تحت تسلط روم درآید، اورهلی ین امپراطور روم ( از سال ۲۷۰ تا ۲۷۵ که دیوار روم را بنا نهاد و هم اکنون خرابه‌های آن باقیست) با پالمیر لشکر کشید و نیروی پالمیری‌ها را در محلی بنام امز (emese) واقع در سوریه شکست داد و پالمیر را محاصره و ملکه شرق مجبور شد خود را تسلیم نماید. اوره‌لی ین پالمیر را خراب نمود (خرابه‌های آن در قرن ۱۷ کشف شد ولی دارای ارزش هنری نمی‌باشد). بدین ترتیب او را دستگیر و به رم بردند. نام حقیقی‌اش بت زبینا (batzebina) بود. بعضی می‌گویند هنگامی‌که او را به رم می‌بردند در کنار راه رها کردند که از گرسنگی هلاک شود. ولی به عقیده عده دیگر اوره‌لی‌ین برای باشکوه‌تر جلوه دادن فتح خود، او را به رم برد و زندگی خود را در ویلائی که به او داده بودند، بسر آورد.




تاریخ: جمعه 16 تير 1391برچسب:,
ارسال توسط علی قادری
 

الف- بوراه

دبوراه(deborah) پیغمبر و قاضی قوم است، طوایف جهود را که از بیست سال قبل در زیر یوغ ژاپن (jabin   کانان  یا آسور ) خم شده بودند، علیه مزبور مسلح نمود و به دستور او باراک barac به سیزارا sisara سردار ژابن حمله کرد و او را شکست داد. در یک سرود مذهبی مشهور وجود دارد که جریان پیروزی اسرائیلی‌ها را بر شانه‌ آنها   به خاطر می‌آورد.

ب- ژودیت judith

ژودیت یک اسرائیلی است که زنی جوان و زیبا و بیوه و ساکن بتولی(در فلسطین قدیم) بود. زندگی او مربوط به هفت قرن قبل از میلاد می‌شود. سردار بخت النصر ( نینوا) بنام هولوفرن شهر بتولی را محاصره کرد. ژودیت به منظور نجات قوم بنی‌اسرائیل خود را تسلیم اردوگاه دشمن نمود و با زیبایی سحر‌آمیز خود سردار آسوری را مجذوب خود کرد و در هنگام شب هولوفرن را مست و مدهوش نمود و سر از تن او جدا کرد و سر سردار را در داخل کیسه‌ای گذاشت و آن را به نزد همشهریان خود باز گردانید روحیه اهالی بتولی از مشاهده سر سردار مزبور و شجاعت ژودیت تقویت گردید و با حمله به دشمن خط محاصره را شکست و ارتش دشمن را که سردار خود را از دست داده بود، نابود نمودند.

 

 



ادامه مطلب...
تاریخ: جمعه 16 تير 1391برچسب:,
ارسال توسط علی قادری

کله ئوپاتر ملکه مشهور مصر یکی از معروف می‌باشد. کله‌ ئوپاتر هفتم پتوله مه اولت دوازدهم (ptolemee xll auletes) بود. پدرش شرط وراثت را برای او و برادرش بنام پتولمه سیزدهم کله ئوپاتبر (Ptolemee XLL Cleopatre) بر این قرارداد که آندو یعنی برادر و خواهر با هم ازدواج نمایند.[ازدواج با محارم بین مصریان از این رو رواج داشت که آن را مایه ی حفظ خون پادشاهان در خانواده و آمیخته نشدن ان با خون مردم عادی می پنداشتند.]

کله‌ئوپاتر زنی تربیت شده و تحصیل کرده و دانشمند بود و زبان‌های متعددی را می‌دانست و بدون شک یکی از شخصیت‌های بزرگ سلسله لاژید است (سلسله لاژیدLagide   را یک از سرداران اسکندر بنام Ptolemee پسر لاگوس Lagos به وجود آورد این سلسله از ۳۰۶ تا ۳۰ قبل از میلاد دوام نمود.) کله ئوپاتر تمام دانش و نیروی جاذبه خود را صرف برکنار نمودن برادرش از سلطنت نمود.

ابتدا با تمام طرفداران برادرش جنگید. خواجه باشی در بار بنام پوتن (Pothin) و مربی سلطان تئودورتوس (Theodortos) و فرمانده ارتش آشیلوس (Achillos) کله ئوپاتر را متهم به توطئه علیه برادرش کردند و مجبور شد اسکندریه را ترک نماید.



ادامه مطلب...
تاریخ: جمعه 16 تير 1391برچسب:,
ارسال توسط علی قادری

وصیتنامه کوروش کبیر، طبق تحلیل استاد رضا مرادی قیص آبادی سندیت تاریخی ندارد.

 

آخرین اندرز به هنگام درگذشت :  فرزندان من. دوستان من. اکنون به پایان زندگی نزدیک گشته‌ام. من آن‌را با نشانه‌های آشکار دریافته‌ام. وقتی درگذشتم مرا خوشبخت بپندارید. کام من این است که این احساس در و رفتار شما مشهود باشد. زیرا من هنگام کودکی، جوانی و پیری بخت یار بوده‌ام همیشه نیروی من افزون گشته است. آنچنانکه هم امروز نیز احساس نمیکنم که از هنگام جوانی ناتوان تر شده ام.
من دوستان را به خاطر نیکوییهای خود خوشبخت و دشمنانم را فرمانبردار دیده‌ام.
زادگاه من قطعه کوچکی از آسیا بود. من آن‌را اکنون با افتخار و بلندپایه باز میگذارم. در این هنگام که به دنیای دیگر میگذرم، شما و میهنم را خوشبخت میبینم و از اینرو میل دارم که آیندگان نیز مرا مردی خوشبخت بدانند.
فرزندانم! من شما را از کودکی چنان تربیت کرده‌ام که پیران را آزرم (شرم)دارید و کوشش کنید تا جوانتران نیز از شما آزرم بدارند.
تو کمبوجیه، مپندار که عصای زرین سلطنتی، تخت و تاجت را نگاه خواهد داشت، دوستان صمیمی برای عصای مطمئن‌تری هستند.
هرکس باید برای خویشتن، دوستان یکدل فراهم آورد و این دوستان را جز به نیکوکاری به‌دست نتوان آورد.
به‌نام و نیاکان درگذشته، ای فرزندان اگر میخواهید مرا شاد کنید نسبت به هم آزرم بدارید.
پیکر بیجان مرا هنگامی که دیگر در این دنیا نیستم در میان سیم و زر مگذارید و هر چه زودتر آن را به خاک بازدهید. چه بهتر از اینکه انسان به خاک که اینهمه چیزهای نغز و زیبا میپرورد آمیخته شود.
من همواره را دوست داشته‌ام و اکنون نیز شادمان خواهم بود که با خاکی که به مردمان نعمت میبخشد آمیخته شوم.
اکنون احساس میکنم جان از پیکرم میگسلد… اگر از میان شما کسی میخواهد دست مرا بگیرد یا به چشمانم بنگرد. تا هنوز جان دارم نزدیک شود و هنگامیکه روی خود را پوشانده‌ام از شما خواستارم که پیکرم را کسی نبیند حتی شما فرزندانم.
از تمام پارسیان و متحدان بخواهید تا بر من حاضر شوند و مرا از اینکه دیگر از هیچگونه بدی رنج نخواهم برد، درود فرستند.
به آخرین اندرز من گوش فرا دارید اگر میخواهید دشمنان خود را تنبیه کنید. به دوستان خود نیکی ورزید.
بدرود دوستان و فرزندان

منبع : نامه ، نوشته ، رضا مشایخی ، انتشارات ، چاپ اول ۱۳۴۲، صفحه




تاریخ: جمعه 16 تير 1391برچسب:,
ارسال توسط علی قادری

 

اگر شخصیت را در شاهنامه فردوسی مورد تجزیه و تحلیل قرار دهیم می‌بینیم نه تنها در هر گونه عملیات قهرمانی و لشکرکشی‌ها و موفقیت‌ها و عدم موفقیت‌های پادشاهان و پهلوانان به طور مستقیم و یا غیرمستقیم نقشی موثر داشته است که خود می‌تواند لااقل موضوع یک کتاب جداگانه گردد، بلکه نامداری به‌چشم می‌خورند که خود رأساً در جنگ‌ها شرکت نموده و عده‌یی را رهبری کرده و یا با فداکاری و درایت و هوش بی‌نظیر خود مسیر وقایع تاریخی را غالباً تغییر داده‌اند که می‌تواند اثر بدیعی را بنام تجزیه و تحلیل زنان شاهنامه به وجود آورد.

در این بررسی کوتاه سعی شده است بدون طولانی کردن کلام از میان تعداد زیادی زنان قهرمان شاهنامه به‌طور نمونه چند تن را معرفی نمائیم:

 

۱-سین‌دخت

مهراب پادشاه کابلستان از خانواده ضحاک است. شاه از سام خواسته است که به کابلستان لشکرکشی کرده و آنجا را به خاک و خون بکشد.

 

 



ادامه مطلب...
تاریخ: جمعه 16 تير 1391برچسب:,
ارسال توسط علی قادری

مقتدر از ایران

الف-

آرتمیز اول (Halicarnasse) واقع در آسیای صغیر یا ترکیه کنونی و جزء متصرفات و ساتراپ نشین ایران بوده است. غالباً اشخاص اشتباهاً آن را تلفظ می‌نمایند بطوریکه قبلاً اشاره شد، نام رب‌النوع شکار یونان قدیم است و ارتباطی با آرتمیز ندارد. تلفظ صحیح آن را در دائرة‌المعارف‌ها و مدارک مختلف آرتمیز نوشته‌اند. املای آن به فرانسه (Artemise) است که حرف S به علت بودن در بین دو حرف صدادار Z تلفظ می‌شود و املای آن به انگلیسیArtemisiaکه در دائرة‌المعارف آمریکانا برای نشان دادن تلفظ صحیح آن به شکل (Ar- te- mizia) نوشته شده است.

در هم در جائیکه صحبت از شکار است املای آن به شکل Artemis و در جائیکه صحبت از اول است به صورتArtemiseآمده است. در مشیرالدوله هم در قسمت مربوط به لشکرکشی خشایار شاه «آرتمیز» درج گردیده است.

آرتمیز یکی از ده‌ها فرماندهان دریایی ایران است که در جنگ‌های دریائی ایران علیه یونان، هنگم لشکرکشی تاریخی خشایار شاه شرکت نموده‌اند. مشیرالدوله در تاریخ از قول هرودت فرماندهان دریایی ایران را این‌طور نام می‌برد.



ادامه مطلب...
تاریخ: جمعه 16 تير 1391برچسب:,
ارسال توسط علی قادری

درشاهنامه حکیم فردوسی

 

اگر شخصیت را در شاهنامه فردوسی مورد تجزیه و تحلیل قرار دهیم می‌بینیم نه تنها در هر گونه عملیات قهرمانی و لشکرکشی‌ها و موفقیت‌ها و عدم موفقیت‌های پادشاهان و پهلوانان به طور مستقیم و یا غیرمستقیم نقشی موثر داشته است که خود می‌تواند لااقل موضوع یک کتاب جداگانه گردد، بلکه نامداری به‌چشم می‌خورند که خود رأساً در جنگ‌ها شرکت نموده و عده‌یی را رهبری کرده و یا با فداکاری و درایت و هوش بی‌نظیر خود مسیر وقایع تاریخی را غالباً تغییر داده‌اند که می‌تواند اثر بدیعی را بنام تجزیه و تحلیل شاهنامه به وجود آورد.

در این بررسی کوتاه سعی شده است بدون طولانی کردن کلام از میان تعداد زیادی زنان قهرمان شاهنامه به‌طور نمونه چند تن را معرفی نمائیم:

۱-سین‌دخت

مهراب پادشاه کابلستان از خانواده ضحاک است. شاه از سام خواسته است که به کابلستان لشکرکشی کرده و آنجا را به خاک و خون بکشد.



ادامه مطلب...
تاریخ: جمعه 16 تير 1391برچسب:,
ارسال توسط علی قادری

امردادگان روز هفتم ِ امُرداد (امُردادروز در امُردادماه) در گاه‌شمار ِ ایران ِ باستان (و سومین روز اَمردادماه در گاهشماری فعلی ایران)، یکی از ‌های ِ دوازدگانهٔ ِ سالیانه در روزهای ِ هم‌نام‌شدن ِ روز و ماه است که ایرانیان، در هر زمان و هرجایی، آن را برای گرامی‌داشت ِ منش و کُنش و خویش‌کاری‌ی ِ امُرداد (/ در گاهان ِ زرتشت و اوستای ِ پسین: اَمِرِتات به مفهوم ِ بی‌مرگی/ جاودانگی) یکی از فروزه‌های ِ شش‌گانهٔ ِ خِرَد و دانش ِ فرمان‌روا بر فرارَوَند ِ هستی (نام‌بُردار و شناخته به اهوره‌مَزدا) است. امشاسپند ِ جاودانگی ِ امرداد همواره در کنار امشاسپند ِ رسایی ِ خرداد، نگهبان آب و گیاه هستند. ایرانیان ِ از هزاره‌های ِ گم‌شده و دور، این ِ فرخنده را برگزارکرده و ستوده و گرامی داشته‌اند.

در یادگارهای ِ کهن ایرانی، از این روز و ِ ویژهٔ ِ آن، سخن ِ بسیار گفته‌شده‌است در متن ِ پهلوی‌ی ِ بُندَهِش، می‌خوانیم:

 

امُرداد ِ بی‌مرگ، سَروَر ِ گیاهان ِ بی‌شمارست؛ زیرا او را به گیتی، گیاه، خویش است. گیاهان را رویانَد و رَمهٔ ِ گوسفندان را افزاید؛ زیرا همهٔ ِ دام‌ها از او خورند و زیست‌کنند. به فِرَشکرد ِ [/ نوگردانی‌ی ِ جهان و زندگی در پایان ِ کار ِ جهان به سالاری‌ی ِ سوشیانت، رهاننده‌ای از تبار ِ زرتشت]، نیز “انوش” [/ خوراک ِ بی‌مرگی] را از امرداد آرایند. اگر کسی گیاه را رامش بخشد یا بیازارد، آن گاه امُرداد [از او] آسوده یا آزَرده بُوَد… (گزارش ِ دکتر مهرداد بهار در پژوهشی در اساطیر ِ ایران، چاپ یکم، ص ۱۱۷)



ادامه مطلب...
تاریخ: جمعه 16 تير 1391برچسب:,
ارسال توسط علی قادری


achaemenid womans  d8b9daa9d8b37 زندگی جنسی شاهان بزرگ هخامنشی: تصویرها و واقعیتها | تاریخ ما Tarikhema.ir

دیودوروس می نویسد : « این هر شب پیرامون بستر شاه مى گشتند تا شاه سرانجام زنى راکه بایست با او شود، برگزیند » ( کتاب ۱۷، فصل ۷۷، بند ۷) . این متن به طور ضمنى مى رساند که شاه هر شب جدیدى براى خود بر مى گزیده است.



ادامه مطلب...
تاریخ: جمعه 16 تير 1391برچسب:,
ارسال توسط علی قادری

می دانیم در آیین مزدیسنی وقتی نام ماه و روز با هم موافق می افتد آن روز را می گیرند روز نوزدهم ماه که روز نام دارد از جمله آنست و آنرا فروردینگان یا فروردگان می گویند یعنی هنگام روز از ماه . این نیز همانطور که از اسمش پیداست به فره وهر درگذشتگان پاک تعلق دارد و بیاد روان آنان می باشد.زرتشتیان عموما از بزرگ و کوچک در این روز به پرستشگاه می روند می خوانند و به عبادت خدا می پردازند و برای شادی روان درگذشتگان جهت ساختمان های همگانی و رفع احتیاج از نیازمندان با دادن پول یا مساعدت های دیگر اقدام لازم بعمل می آورند . نظیر این در ادیان دیگر نیز وجود دارد و آنرا اموات می گویند . در نزد هندوان ستایش نیاکان (pitara) شبیه فروردگان ایرانی می باشد.رمها نیز ارواح مردگان را باسم مانس پروردگارانی تصور کرده و فدیه تقدیم آنها می نمودند و عقیده داشتند روح پس از بخاک سپردن بدن بیک مقام بلند می رسد و هر چند آرامگاه آنان در زمین است ولی قادر است در روی زمین نفوذ و تسلطی داشته باشد .

بواسطه فدیه و قربانی توجه او را از عالم زبرین بسوی خود می کشیدند .ماه فوریه در قبرستانها عیدی برای مردگان می گرفتند و نیاز می نمودند.در جشن فروردینگان پارسیان هند به آرامگاه می روند و در معبد آنجا چوب صندل بخور می دهند و موبدان باندر میوه و گل مراسم آفرینگان خواندن دعا بجا می آورند جشن فروردگان شبه است به (taussaint) نزد عیسویان کاتولیک که در اول ماه نوامبر اموات شمرده می شود و از درگذشتگان یاد نموده و مزار آنان را با گل می آرایند.زرتشتیان در جشن فروردگان بآرامگاه درگذشتگان می روند و می خوانند و احسان و انفاق می کنند و بوهای خوش به آتش می نهند و هفت جور میوه خشک از قبیل خرما انجیر سنجد کشمش و غیره در اصطلاح لرک نام دارد تهیه می بینند و موبد بر آنها می خواند و پس از خواندن که در واقع تبرک می شود بین مردم تقسیم می کنند.علاوه بر لرک میزد نیز برای انجام مراسم آماده می شود میزد عبارت است از میوه های تر و خوراکی هایی است که برای تشریفات آفرینگان گذارده می شود .

در این روز نان مقدس هم که درون نام دارد (در اوستا دره ئونه) می آورند و بمردم می دهند و علاوه بر این نان دیگری که از روغن کنجد درست می شود و نان گرد است و به سورک معروف است آماده می نمایند سورک مانند نان روغنی است که مسلمانان در جمعه آخر سال درست می کنند و مخصوصا در قبرستان می برند و بمردم می دهند .در این روز معمولا قسمتی از فروردین یشت و همچنین نمازهای دیگر را که به آفرینگان اردا فروش یا فروردینگان و آفرین بزرگان معروف است می سرایند . در اینجا لازم است یاد آور شویم موبدان و سایر زرتشتیان پیش از خواندن آفرینگان یا قسمتهای دیگر اوستا آداب طهارت بجا می آورند یعنی وضو می گیرند و دست و صورت می شویند که در پهلوی پادیاب گفته می شود.

 

 




تاریخ: جمعه 16 تير 1391برچسب:,
ارسال توسط علی قادری

ها، یادگارهای درخشان پدران و مادران بیداردل ما هستند که در گذر تاریخ بسیاری از آنها به دلیل ویژگیهای زمان و تعصبات بسیار از بین رفته و هم اکنون از آنها نمونه هایی بسیار اندک در میان به چشم می خورد. با این حال این نمونه های اندک، نشانه هایی بس بزرگند از اندیشه بلند و طبع ظریف که خداوند به این قوم ارزانی داشته و آیین زرتشتی با پیام ها و آموزش هایش آن را آشکار ساخته است.

واژه از کلمه یسنه اوستایی است با ریشه ای اوستایی به معنای ستایش کردن . بنابراین معنای واژه ، ستایش و پرستش است .

:همانگونه که می دانید جشن های سه دسته اند :

۱)جشن های ماهیانه ۲) جشن های سالیانه ۳) جشن های متفرقه

جشن خوردادگان یکی از جشن های ماهیانه ای است که در روز چهارم خورداد ماه برگزار می شود. از چگونگی برگزاری این جشن در دوران باستان آگاهی دقیقی در دست نیست؛ اما چون خورداد به معنای رسایی و تندرستی است و در جهان مادی نگهبان آب است می توان پنداشت که نیاکان ما در این روز به کنار چشمه ها ، رودها و یا دریاها رفته و به پرستش اهورامزدا می پرداخته اند .

واژه اوستایی خورداد، هئوروتات است که در زبان سانسکریت در ودا بصورت سئوروتات آمده و به معنی رسایی و تندرستی است . اهورامزدا از سرچشمه بخشایندگی خویش این فروزه را به واسطه امشاسپند هئوروتات به آفریدگان خود بخشیده تا هر پدیده ای رسا گردد و رسایی و تندرستی نه تنها ویژه این جهان است ، بلکه رسایی مینوی و تندرستی روح و روان ، هدف والای جهانیان است .

اهورامزدا می خواهد که همگان به یاری امشاسپند هئوروتات از این بخشایش مینوی و مهربانی حقیقی برخوردار گشته و هرکس بتواند با نیروی رسایی و پرورش و افزایش آن در وجود خویش، دارای مقام رسایی و کمال بی زوال گردد .




تاریخ: جمعه 16 تير 1391برچسب:,
ارسال توسط علی قادری

روز از ماه برابر با ۳ در گاهشماری ایرانی

اَردی از واژه­ی اوستایی «اَشه وَهیشته» و پهلوی «ارت وهیشت» به مانک بهترین راستی و نام یکی از امشاسپندان (جاودانان مقدس) گرفته شده است.ایرانیان در این روز لباس سپید که نماد پاکی است بر تن می­کنند و با سرهای پوشیده با کلاه یا روسری ِسپید ، به آدُریان (آتشکده­ی اصلی هر شهر) می­روند و نیایش اهورامزدا را به جا می­آورند.اردی همچنین نگاهبان آتش است؛ چراکه آتش بهترین جلوه­گاه راستی و پاکی به شمار می­رفته است چنانکه همه­ی امشاسپندان دارای دو روی مینوی و زمینی هستند، این امشاسپند در جهان مینوی نماینده­ی پاکی و راستی و نظم و قانون اهورایی و در زمین نگاهبانی آتش بر عهده­ی او گذاشته شده است.

در بخشی از اوستا می­بینیم که اهریمن با ظهور زرتشت می­گریزد با فریادی این چنین که : زرتشت مرا بسوزانید با اشه وهیشته، و از زمین براند مرا (۱) که چون اهریمن نماینده­ی بی­نظمی و آشوب و دروغ و ناپاکی است، با آتش راستی و پاکی و داد و قانون گریزان می­گردد.برای همین است که «خلف تبریزی» در «برهان قاطع» می­گوید : «این واژه به معنای آتش است».

اما ابوریحان بیرونی معنی نزدیک­تری به اصل را آورده است :
«… و معنای این نام آن است : راستی بهتر است. برخی گفته­اند که منتهای خیر است و ایزد یا ملک آتش و نور است و این دو با او مناسبت دارد و خداوند او را به این کار موکل کرده که نیز علل و امراض را به یاری ادویه و اغذیه ازاله کند و صدق را از کذب ظاهر کند و محق را از مبطل به سوگندهایی که گفته­اند در اوستا مبین است تمیز دهد.».باز خلف تبریزی آورده است که : «در این روز نیک است به معبد و آتشکده رفتن و از پادشاهان حاجت خود خواستن وبه جنگ و کارزار شدن، و معنی ترکیبی این لغت مانند بهشت باشد (این معنی درست نیست و مفهوم و واژه را در آغاز آورده است)، چه ارد به معنی شبیه و مانند آمده است و چوناین ماه وسط فصل بهار است و نباتات در غایت نشو و نما و گل­ها و ریاحین تمام شکفته و هوا در نهایت اعتدال، بنابراین اردیبهشت خوانند.»وبه همین روی است که کوشیار گیلی در «زیج جامع» از آن با نام «گلستان » یاد کرده است.

مطالبی را که بیرونی راجع به اعمال اردیبهست ایزد راجع به درمان و درمان­گری وتمیز میان راستی و دروغ و حق و باطل بدان اشاره کرده، در بخش یشت­ها در اردیبهشت یشت آمده است.




تاریخ: جمعه 16 تير 1391برچسب:,
ارسال توسط علی قادری

هزاران سال پیش درایران زمین  نیاکان ما آیین ها وجشنهای بسیار زیبایی برگزار می کردند که هرکدام ویژگیهای خود را دارا بود. برای نمونه هر روز از هر ماه نام ویژه خود را داشت مانند: اورمزد ، بهمن ، اردیبهشت ، شهریور و… که هرگاه نام این روزها با نام همان ماه برخورد می کرد آن روز را می گرفتند، و بدین گونه هرماه یک و هر هفته نیز آدینه(جمعه) برگزار می شد. چرا که نیاکان ما شاد زیستن را راه خوشبختی می دانستند. همچنین جشنهای نوروز، مهرگان و سده از جشنهای بزرگ بوده که در اینجا نمی توان به آنها پرداخت.

درایران باستان،هرماه سی روزه بود و در پایان اسفند ،پنج روز پایانی سال را پنجه برگزار میکردند، و بدین گونه هرسال سیسد (صد)و شست و پنج روز می شد. در گاه شمار کنونی پنج روز واپسین به ماه های دیگر داده شده  و به همین شوند (دلیل) برخی از ها در گاه شمار نوین جابجا شده اند، مانند بهمنگان که در بیست و شش دی ماه، و سپندارمذگان که در بیست و نهم بهمن ماه برگزار می شود.



ادامه مطلب...
تاریخ: جمعه 16 تير 1391برچسب:,
ارسال توسط علی قادری

mana persian photos iran  Jame hasanloo nama aghab جام طلای جسنلو | تاریخ ما Tarikhema.ir

جام طلای حسنلو یکی از آثار باستانی برجسته ایران است که در جریان کاوش‌های رابرت دایسون در تپه حسنلوی نقده یا همان سولدوز در سال ۱۳۳۶ کشف شد. این اثر قدمتی ۳۲۰۰ ساله دارد و احتمالا نقش بسزایی در شکل‌گیری هنر دوره بعدی یعنی دوره مادها داشته است.



ادامه مطلب...
تاریخ: جمعه 16 تير 1391برچسب:,
ارسال توسط علی قادری

هیچ کس به درستی از زمان اختراع باطری خبر ندارد. نخستین تصور ها این بود که باطری در سال ۱۷۸۶ توسط لوییچی  گالوانی دانشمند ایتالیایی اختراع شده بود.

archeology wonders ashkanian  2210374639 31a0e40135 o اشکانیان نخستین مخترع باطری در جهان | تاریخ ما Tarikhema.ir



ادامه مطلب...
تاریخ: جمعه 16 تير 1391برچسب:,
ارسال توسط علی قادری
آخرین مطالب
آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 22
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 24
بازدید ماه : 325
بازدید کل : 251998
تعداد مطالب : 287
تعداد نظرات : 71
تعداد آنلاین : 1